شعر: ترانه شب بارونی... مسعوده جمشیدی
الهه ی الهام
انجمن ادبی

شب بارونی

اینجاهوا بارونی وسرده

لبریز اشکه آسمون شهر


اینجا منم، درگیردلتنگی

درگیر این احساس خیس و تر


اشباعم از یک حس دامنگیر

یک جای خالی گوشه قلبم


دلگیرم و شبگرد این جاده

دنبال جاپای تو می گردم


می گردم و از تو نشونی نیست

درحد یک رویا ازم دوری


شبگردم و در حبس تاریکی

درچشم من بنشین، که تو نوری


اینجا هوا بارونیه، آره

این قصه پایان خوشی داره


می تابه مهتاب نگاهت باز

از  پشت ابری که نمی باره


پس می زنه توری ابریشو

خورشید خانوم مهربون آخر


تبخیر می شن غصه های من

این بار بنویس قصه رو از سر...
 

مسعوده جمشیدی



نظرات شما عزیزان:

Amir HOsein
ساعت22:03---15 آذر 1392


فوقوالعاده بود


سلمانی
ساعت21:50---15 آذر 1392
مسعوده یک سال بزرگ تر شده.مبارکه!
به اندازه ی یک سال هم خانم تر شده البته.
و اتفاق خیلی خوب اینه که در اولین روز سال جدید زندگیش، ترانه ای سروده و سالی که نکوست از بهارش پیداست. بهار عمر مسعوده هم همین روزهاست.ترانه ی شب بارانی ثابت می کنه که با وجود مشغله ی درس و دانشگاهش، در عرصه ی شعر و ادبیات هم گام های بلند و رو به جلو برمی داره.
مثل همیشه از خواندن شعری که از شعور این دختر سرچشمه می گیره، لذت بردم.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الهه ی الهام و آدرس elaheelham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان